سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

یا منیل

جامعه و جفر چیست؟ (سه شنبه 87/12/27 ساعت 1:28 عصر)
پیشوایان معصوم ما داراى علومى بودند، که از قدرت سایر افراد خارج است و از جمله منابعى که در دست آنان بود و از آنها در این زمینه استفاده مى‏کردند عبارت بود از:
1- جامعه 2- جفر 3- مصحف فاطمه.
جامعه چیست؟
آنچه از روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام استفاده مى‏شود؛ جامعه کتابى است بسیار مفصل که جبرئیل امین آن را بر قلب مبارک رسول خدا نازل نموده و سپس آن حضرت همه‏ى آنها را بر امیرالمؤمنین املا فرموده و على علیه‏السلام نیز آن را نوشته، که تمام وقایع جهان از اول تا آخر و احکام مورد نیاز جامعه در برمى‏گیرد. این کتاب به قدرى بزرگ و جامع است که طول آن هفتاد ذراع و به عرض چرمهاى معمولى مى‏باشد. در این زمینه توجه شما را به یک روایت از امام صادق علیه‏السلام جلب مى‏کنم:
قال الصادق علیه‏السلام: ان عندنا الجامعه، و قال ابوبصیر: جعلت فداک و ما الجامعه؟ قال: صحیفه طولها سبعون ذراعإ؛ ّّ بذراع رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و املائه و حظ على بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شى یحتاج الناس الیه حتى الارش فى الخدش و ضرب بیده الى فقال: تاذن لى یا ابا محمد؟! قال: قلت جعلت فداک انما انا لک فاصنع ما شئت، قال: فغمزنى بیده و قال: حتى ارش هذا...
ابوبصیر از شاگردان امام صادق از آن حضرت سؤال کرد: فدایت شوم «جامعه»
چیست؟حضرت فرمودند: کتابى است که طول آن هفتاد ذراع به مقدار ذراع مبارک پیامبر، آن را پیامبر خدا املا فرموده و على نیز با دستش نوشته و شامل تمام حلال و حرام و احکام خدا و هر آنچه مردم به آن نیاز دارند مى‏باشد، حتى دیه‏ى کوچکترین خراش نیز در آن آمده است. ابوبصیر مى‏گوید: در این هنگام امام علیه‏السلام با دستش مرا زد و فرمود: مرا اجازه مى‏دهى؟ گفتم: من در اختیار شما هستم، آنگاه با دست خود مرا مختصر فشارى داد و اظهار داشت. در «جامعه» حتى دیه این کار نیز آمده است. (1)

جفر چیست؟
در روایات آمده است که «جفر» ظرفى است از پوست به وسعت پوست گاو که پر از علم خاص است و آن در پیش ائمه‏ى اطهار علیهم‏السلام مى‏باشد و شامل دو بخش است:جفر سفید و جفر سرخ.
جفر سفید شامل آن بخش ودایع خاص امامت است که از تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و سایر علوم انبیا و اولیا تشکیل گردیده است.
و اما جفر سرخ شامل سلاحهاى مخصوص پیامبر مى‏باشد که با آنها در راه خدا جهاد نموده و از اسلام و مسلمین دفاع فرموده است. از قبیل: شمشیر، زره و غیر آنها... (2)
 

پی نوشت ها:


1ـ اصول کافى، ج 1، ص 239، ح 1- بصائر الدرجات، ص 152، ح 3- بحارالانوار، ج 26، ص 38 ح 70.
2ـ براى اطلاع بیشتر مى‏توانید به کتابهاى: اصول کافى جلد اول از صفحه 238 تا 242 - بحارالانوار جلد 26 از صفحه 18 تا 66 - بصائر الدرجات از صفحه‏ى 142 تا 161 و سایر کتابهاى معتبر مراجعه فرمایید.




  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • محتواى مصحف فاطمه (سه شنبه 87/12/27 ساعت 1:26 عصر)
    مصحف فاطمه علیهاالسلام شامل: اخبار و اطلاعاتى در آینده‏ى جهان تا روز قیامت، سرنوشت فرزندان و ذرارى آن حضرت، ستمگرى و انواع جنایات خلفاى جور و پادشاهان بى‏داد و از این قبیل علوم و اخبار مى‏باشد، این کتاب که از نظر حجم سه برابر قرآن است، ولى چیزى درباره‏ى قرآن و یا احکام و حلال و حرام ندارد، بلکه آینده‏ى تاریخ را تا روز رستاخیز ترسیم کرده است، که اینک چند حدیث در این زمینه نقل مى‏کنیم:
    ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام در مورد مصحف فاطمه علیهاالسلام سوال نمود،آن حضرت در جواب او فرمودند:
    مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات واللَّه ما فیه من قرآنکم حرف واحد. (1)
    مصحف فاطمه علیهاالسلام سه برابر این قرآن موجود است، ولکن در یک حرف نیز مشابهت ندارند.
    شبیه این حدیث را از امام کاظم علیه‏السلام داریم که مى‏فرمایند: مصحف فاطمه در نزد من است، ولى چیزى از احکام قرآن در آن نیست. (2)
    و از حماد بن عثمان آمده است که روزى امام صادق علیه‏السلام فرمودند: در سنه‏ى یکصد و بیست و هشت زنادقه، خروج مى‏کنند و این جریان را از مصحف فاطمه علیهاالسلام نقل مى‏کنم. حماد پرسید: مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟
    حضرت فرمودند:
    ... لیس فیه شى من الحلال و الحرام ولکن فیه علم مایکون؛ (3)
    در مصحف فاطمه علیهاالسلام چیزى از حلال و حرام نیست، ولى حوادث و اتفاقات روزگار در آن آمده است.
    و در حدیث دیگرى همین امام بزرگوار از علوم غیبى و آنچه خداوند در اختیارشان گذاشته خبر مى‏کند و از کتابهاى آسمانى که مخصوص ائمه است ذکرى به میان مى‏آورد، آنگاه در مورد مصحف فاطمه چنین مى‏گویند:
    و اما مصحف فاطمه علیهاالسلام ففیه ما یکون من حادث و اسماء من یملک الى ان تقوم الساعه. (4)
    مصحف فاطمه علیهاالسلام کتابى است که تمام حوادث و اخبار غیبى و جریاناتى را که پادشاهان تا روز قیامت انجام مى‏دهند آمده است.
    و بالاخره ابوعبیده مى‏گوید: برخى از اصحاب شیعه از امام صادق علیه‏السلام در مورد کتابهاى: جامعه، جفر و مصحف فاطمه پرسیدند، حضرت فرمودند: مصحف فاطمه علیهاالسلام این است که ملکى پیوسته در حضور فاطمه علیهاالسلام بود و او را در عزاى پدر تسلى مى‏داد. و از آینده‏ى جهان و سرنوشت فرزندانش خبر مى‏کرد، این کتاب را مصحف فاطمه گویند. (5)
    از مجموع این احادیث نتیجه مى‏گیریم که مصحف فاطمه علیهاالسلام کتابى است که از جانب خدا به وسیله‏ى ملک و پیک وحى به فاطمه علیهاالسلام القاء شده و امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن را نوشته و محتوایش در مورد اخبار غیبى و سرنوشت فرزندان فاطمه و اتفاقاتى است که پادشاهان و امرا در دنیا انجام مى‏دهند و در این کتاب مسائل احکامى و حرام و حلال نیامده و این کتاب چنان پرحجم است که سه برابر قرآن مجید مى‏باشد.

    پی نوشت ها:


    1ـ اصول کافى، ج 1، ص 239، ج 1- بصائر، ص 152، ح 3.
    2ـ بصائر، ص 154، ح 8: عندى مصحف فاطمه لیس فیه شى من القرآن.
    3ـ کافى، ج 1، ص 240، ح 2- بحارالانوار، ج 26، ص 44، ح 77- بصائر، ص 157، ح 18.
    4ـ بحارالانوار، ج 26، ص 18، ح 1.
    5ـ کافى، ج 1، ص 241، ح 5- بصائر، ص 154، ح 6: و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها و کان على یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمه.



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • مصحف فاطمه«س» چیست؟ (سه شنبه 87/12/27 ساعت 1:23 عصر)
    سؤال: گویند حضرت فاطمه(س) کتابی به نام مصحف دارد، که قرآن جامع همان است، و در دست امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی آل محمد(عج) است، و هنگام ظهور، آن را آشکار می سازد، آیا این مصحف با قرآنی که در همه جا در دسترس ماست، فرق دارد؟ پاسخ: قرآنی که اکنون در همه جا در دسترس است، تحریف و کم و زیاد نشده، بلکه همان قرآنی است که با املاء پیامبر اکرم(ص) نوشته شده و تنظیم گشته است، و شخص پیامبر(ص) در نام گذاری سوره ها و تقسیم قرآن به 114 سوره، و تنظیم آن به همین صورت فعلی نظارت کامل داشته است. ولی مصحف فاطمه زهرا(س) کتاب دیگر با محتوای دیگر است، و هیچ گونه تضادی با قرآن ندارد. توضیح این که، مطابق روایات، مصحف فاطمه(س) کتاب مخصوصی است با مطالبی که آن مطالب از ناحیه فرشته مخصوص یا جبرئیل به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و حضرت علی(ع) آن را نوشته و تدوین کرده است، در این کتاب سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی آینده و اسرار آل محمد(ص) است، و در نزد امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی(عج) است و هنگام ظهور آن را آشکار می سازد، بناب راین نسبت فوق نارواست. در این راستا نظر شما را به چند روایت زیر جلب می کنیم: 1- شیخ کلینی به سند خود از ابوعبیده نقل می کند: که یکی از اصحاب از امام صادق(ع) پرسید:

    «مصحف فاطمه(س) چیست؟»

    امام صادق(ع) پس از سکوت طولانی فرمود: «فاطمه(س) 75 روز بعد از رسول خدا(ص) زنده بود، و در این ایام از فراق پدر، بسیار غمگین بود. جبرئیل نزد فاطمه(س) می آمد، و او را دلداری می داد و احوال و مقام های پدرش را برای او بیان می کرد، و از حوادث آینده و غیبی در مورد ظلم های دشمنان به فرزندانش به او خبر می داد، حضرت علی(ع) آن مطالب را می نوشت، و آن (مجموعه) نوشته شده، همان مصحف فاطمه(س) است.»1 2- روزی یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام حماد بن عثمان در محضر آن حضرت بود، سخن از مصحف فاطمه(س) به میان آمد، حماد می گوید: از آن حضرت شنیدم درباره مصحف فاطمه(س) چنین فرمود: «هنگامی که رسول خدا(س) رحلت کرد، فاطمه(س) بسیار اندوهگین شد که اندازه آن را کسی جز خدا نداند، در این هنگام فرشته ای به حضور فاطمه(س) می آمد، فاطمه(س) را دلداری می داد، و با او هم سخن می شد، فاطمه(س) حاضر شدن فرشته را احساس می کرد، و صدایش را می شنید، ماجرا را به حضرت علی(ع) خبر داد، حضرت علی(ع) به فاطمه(س) فرمود: «وقتی که حضور فرشته را احساس کردی و صدایش را شنیدی، به من بگو.» آنگاه فاطمه(س) به حضرت علی(ع) خبر می داد، حضرت علی(ع) نزد فاطمه (س) می آمد و هرچه (از فاطمه یا از فرشته) می شنید، می نوشت. تا آن که از آن نوشته ها مجموعه ای به نام مصحف، تدوین شد، در آن مصحف چیزی از حلال و حرام نیست، بلکه در آن از حوادث (غیبی) آینده، خبر داده شده است.»2 3- امام صادق(ع) در سخن دیگری فرمود: «مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، معتقد نیستم که در آن، چیزی از قرآن باشد، آنچه را که مردم به آن نیاز دارند در این وجود دارد، و ما به کسی احتیاج نداریم، در آن مصحف، حتی مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و یک چهارم تازیانه و جریمه خراش هست.»3 4- امام صادق(ع) در ضمن گفتار و احتجاج در رد مخالفان فرمود: «اگر آنها راست می گویند، مصحف فاطمه(س) را که وصیتش در آن است، و سلاح پیامبر(ص) نیز همراه آن است بیرون آورند.»4 یعنی مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، و وصیت حضرت زهرا(س) که در آن مصحف ذکر شده مخالفان را تکذیب می کند. 5- فضیل بن سکره می گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم، به من فرمود: آیا می دانی که اندکی قبل چه چیزی را مطالعه می کردم؟ گفتم: نه، فرمود: به کتاب فاطمه (س) می نگریستم، نام همه سلاطین که در زمین فرمان روایی می کنند و همچنین نام پدران آنها در آن، ذکر شده است، ولی من از نوادگان امام حسن(ع) (و زمامداری آنها) چیزی را در مصحف ندیدم.»5 از این روایات فهمیده می شود، که مصحف فاطمه(س) کتابی غیر از قرآن است، و حاوی مطالبی از اخبار آینده و اسراری است که توسط جبرئیل یا فرشته دیگر به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و نیز مشتمل بر وصیت حضرت زهرا(س) می باشد که حضرت علی(ع) آن مطالب را تنظیم و تدوین نموده است، و این مصحف در نزد امامان(ع) می باشد. بنابراین آنچه بعضی به شیعه نسبت داده اند که مصحف فاطمه(س) در نزد شیعیان همان قرآن حقیقی است و امام عصر(عج) هنگام ظهور، آن را آشکار می کند، و آن غیر از این قرآنی است که در دست رس مسلمانان می باشد، نسبت بیهوده و ناروا است. به نقل از: پاسدار اسلام- ش246

    پی نوشت ها:

    1- اصول کافی، ج1، ص241، حدیث.50 2- همان، ص240، حدیث.2 3- همان، حدیث.3 4- همان، ص241، حدیث.4 5- همان، ص242، حدیث8 مصحف فاطمه«س» چیست؟

    سؤال: گویند حضرت فاطمه(س) کتا بی به نام مصحف دارد، که قرآن جامع همان است، و در دست امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی آل محمد(عج) است، و هنگام ظهور، آن را آشکار می سازد، آیا این مصحف با قرآنی که در همه جا در دسترس ماست، فرق دارد؟ پاسخ: قرآنی که اکنون در همه جا در دسترس است، تحریف و کم و زیاد نشده، بلکه همان قرآنی است که با املاء پیامبر اکرم(ص) نوشته شده و تنظیم گشته است، و شخص پیامبر(ص) در نام گذاری سوره ها و تقسیم قرآن به 114 سوره، و تنظیم آن به همین صورت فعلی نظارت کامل داشته است. ولی مصحف فاطمه زهرا(س) کتاب دیگر با محتوای دیگر است، و هیچ گونه تضادی با قرآن ندارد. توضیح این که، مطابق روایات، مصحف فاطمه(س) کتاب مخصوصی است با مطالبی که آن مطالب از ناحیه فرشته مخصوص یا جبرئیل به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و حضرت علی(ع) آن را نوشته و تدوین کرده است، در این کتاب سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی آینده و اسرار آل محمد(ص) است، و در نزد امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی(عج) است و هنگام ظهور آن را آشکار می سازد، بنابراین نسبت فوق نارواست. در این راستا نظر شما را به چ ند روایت زیر جلب می کنیم:

    1- شیخ کلینی به سند خود از ابوعبیده نقل می کند: که یکی از اصحاب از امام صادق(ع) پرسید: «مصحف فاطمه(س) چیست؟» امام صادق(ع) پس از سکوت طولانی فرمود: «فاطمه(س) 75 روز بعد از رسول خدا(ص) زنده بود، و در این ایام از فراق پدر، بسیار غمگین بود. جبرئیل نزد فاطمه(س) می آمد، و او را دلداری می داد و احوال و مقام های پدرش را برای او بیان می کرد، و از حوادث آینده و غیبی در مورد ظلم های دشمنان به فرزندانش به او خبر می داد، حضرت علی(ع) آن مطالب را می نوشت، و آن (مجموعه) نوشته شده، همان مصحف فاطمه(س) است.»1 2- روزی یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام حماد بن عثمان در محضر آن حضرت بود، سخن از مصحف فاطمه(س) به میان آمد، حماد می گوید: از آن حضرت شنیدم درباره مصحف فاطمه(س) چنین فرمود: «هنگامی که رسول خدا(س) رحلت کرد، فاطمه(س) بسیار اندوهگین شد که اندازه آن را کسی جز خدا نداند، در این هنگام فرشته ای به حضور فاطمه(س) می آمد، فاطمه(س) را دلداری می داد، و با او هم سخن می شد، فاطمه(س) حاضر شدن فرشته را احساس می کرد، و صدایش را می شنید، ماجرا را به حضرت علی(ع) خبر داد، حضرت علی(ع) به فاط مه(س) فرمود: «وقتی که حضور فرشته را احساس کردی و صدایش را شنیدی، به من بگو.» آنگاه فاطمه(س) به حضرت علی(ع) خبر می داد، حضرت علی(ع) نزد فاطمه (س) می آمد و هرچه (از فاطمه یا از فرشته) می شنید، می نوشت. تا آن که از آن نوشته ها مجموعه ای به نام مصحف، تدوین شد، در آن مصحف چیزی از حلال و حرام نیست، بلکه در آن از حوادث (غیبی) آینده، خبر داده شده است.»2 3- امام صادق(ع) در سخن دیگری فرمود: «مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، معتقد نیستم که در آن، چیزی از قرآن باشد، آنچه را که مردم به آن نیاز دارند در این وجود دارد، و ما به کسی احتیاج نداریم، در آن مصحف، حتی مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و یک چهارم تازیانه و جریمه خراش هست.»3 4- امام صادق(ع) در ضمن گفتار و احتجاج در رد مخالفان فرمود: «اگر آنها راست می گویند، مصحف فاطمه(س) را که وصیتش در آن است، و سلاح پیامبر(ص) نیز همراه آن است بیرون آورند.»4 یعنی مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، و وصیت حضرت زهرا(س) که در آن مصحف ذکر شده مخالفان را تکذیب می کند. 5- فضیل بن سکره می گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم، به من فرمود: آیا می دانی که اندکی قبل چه چیزی را مط العه می کردم؟ گفتم: نه، فرمود: به کتاب فاطمه (س) می نگریستم، نام همه سلاطین که در زمین فرمان روایی می کنند و همچنین نام پدران آنها در آن، ذکر شده است، ولی من از نوادگان امام حسن(ع) (و زمامداری آنها) چیزی را در مصحف ندیدم.»5 از این روایات فهمیده می شود، که مصحف فاطمه(س) کتابی غیر از قرآن است، و حاوی مطالبی از اخبار آینده و اسراری است که توسط جبرئیل یا فرشته دیگر به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و نیز مشتمل بر وصیت حضرت زهرا(س) می باشد که حضرت علی(ع) آن مطالب را تنظیم و تدوین نموده است، و این مصحف در نزد امامان(ع) می باشد. بنابراین آنچه بعضی به شیعه نسبت داده اند که مصحف فاطمه(س) در نزد شیعیان همان قرآن حقیقی است و امام عصر(عج) هنگام ظهور، آن را آشکار می کند، و آن غیر از این قرآنی است که در دست رس مسلمانان می باشد، نسبت بیهوده و ناروا است.

    پی نوشت ها:

    1- اصول کافی، ج1، ص241، حدیث.50
    2- همان، ص240، حدیث.2
    3- همان، حدیث.3
    4- همان، ص241، حدیث.4
    5- همان، ص242، حدیث8
    به نقل از: پاسدار اسلام- ش246


  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • ادامه گفتگو با خانم «هایکی» از هدایت یافتگان آلمان (دوشنبه 87/11/14 ساعت 8:59 عصر)

    من خیلی سریع شروع به انجام فرایض دینی از قبیل نماز و روزه کردم و از آنجایی که هنوز در «مک دونالد» کار می‏کردم، زندگی‏ام کاملاً دستخوش تغییرات شد. وقتی شروع به نماز می‏کردم، اتاق استراحت ما فضای خدایی به خود می‏گرفت، و من کاملاً احساس رضایت و خوشحالی می‏کردم، علی‏رغم اینکه رفته رفته دوستانم را از دست می‏دادم، اگرچه هنوز نیز حجاب نداشتم، اما عدم برخوردهای سطحی و مادی با
    مسایل و تغییر حالت انسانهای متحول شده، خود ظاهرا فاصله‏ای را به وجود می‏آورد. من تلاش می‏کردم که در خصوص اسلام با تمام فامیل، آشنایان و دوستانم کاملاً منطقی صحبت کنم، اما آنها نمی‏توانستند مسایل را درک کنند. شاید یکی از دلایلی که من راحت‏تر مسایل را درک کرده و مسلمان شدم، ارتباط به رشته تحصیلی‏ام که اقتصاد در جهان سوم بود، نیز داشته باشد. من بدین وسیله قبل از مسلمان شدنم با خیلی از مسایل و مشکلات جامعه سرمایه‏داری آشنا شده بودم و می‏دانستم نتیجه زندگی سرمایه‏داری خلاصه شدن همه چیز در پول بود. به طور کلی ارزش انسانها در پول خلاصه می‏شد و من همیشه با این تفکر مبارزه می‏کردم. پیش از این بر این باور بودم که انسانهای تحصیلکرده، انسانهایی با خلق نیکو و پای‏بند به ارزشها هستند، اما متأسفانه به واسطه کارهای متعدد و مسافرتهای زیاد به هنگام تحصیل دریافتم که تصوری کاملاً غلط داشته‏ام. و چه بسیار انسانهایی که تحصیلکرده هستند، اما بویی از ارزشهای اخلاقی نبرده‏اند. و تمسک به ارزشهای اخلاقی برای من حتی پیش از مسلمان شدنم نیز بسیار اهمیت داشت و همان طوری که گفتم مسایلی مانند مصرف‏گرایی، سرمایه‏داری، نژادپرستی و غیره شدیدا مرا ناراحت می‏کرد و من همیشه راجع به این مسایل با اطرافیانم بحث و جدل داشتم.
    ـ به نظر شما اشخاص تازه مسلمان با چه مشکلاتی می‏بایستی دست و پنجه نرم کنند؟
    ـ وقتی یک اروپایی به اسلام روی می‏آورد در واقع به اسلام پناه می‏آورد و تصویری کاملاً مثبت دارد. متأسفانه مسلمانانی که از کشورهای دیگر می‏آیند، بیشترین آنها یا پناهنده سیاسی یا مهاجرند که غالبا نیز اطلاعات خاصی راجع به اسلام ندارند. تعدد گروههای مختلف مذهبی و عدم اتحاد بین گروههای مسلمان در خصوص مسایل مذهبی نیز از جمله مسایلی است که مشکلات عدیده‏ای را برای تازه مسلمانان به همراه دارد. به طور مثال عقاید مختلف راجع به نوع گرفتن وضو و یا نگرشهایی که راجع به مسایل وجود دارد، شدیدا باعث سردرگمی و سرگردانی تازه مسلمانها می‏شود. شما باید در نظر داشته باشید که یک تازه مسلمان به دنبال صحیح انجام دادن کارهایش است و بعد در این کثرت اختلافات، انسان کاملاً گیج می‏شود که چه کسی درست می‏گوید و صحیح‏ترین عمل کدام است. از سوی دیگر وجود کتب مختلف در مورد اسلام که از دیدهای مختلف مطرح شده است و یا کتبی که از سوی تازه مسلمانها نوشته می‏شود و بعضا مسایل غلط از دین را انتقال می‏دهند نیز از جمله این مشکلات است. و از تمامی این مسایل می‏شود این نتیجه را گرفت که عدم رهبری واحد و وجود گروههای مختلف و قرائتهای متعدد جو ناخوشایندی را به وجود آورده است و ای کاش ما از دشمنان خویش می‏آموختیم که در یک سری از مسایل با یکدیگر متحد شویم و چقدر زیبا بود که رهبری واحد برمی‏گزیدیم که به نفع خودمان بود.
    ـ به نظر شما این رهبری واحد می‏باید چه خصوصیاتی دارا باشد و کلاً چه کسی می‏تواند نقش رهبری واحد را به عهده داشته باشد؟
    ـ به نظر من ما بایستی از دشمنان خود بیاموزیم. ببینید آنها ممکن است در خیلی از مسایل با یکدیگر اختلاف داشته باشند، اما در یک سری از مسایل که به نفع آنها است اتفاق نظر دارند. تازه بایستی در نظر داشت که الگوهای آنها چه کسانی هستند. به طور مثال شما بیایید تمامی رهبران سیاسی غرب و اروپا را در نظر بگیرید، کدام یک دارای خصوصیات اخلاقی انسانی هستند؟ کلینتون یا کهل، انسانهایی که خود دچار هزاران مشکل اخلاقی، خانوادگی و غیره هستند و هر روز سر و صدای یک کار خلافشان بلند می‏شود. انسانهایی می‏توانند الگویی واحد برای دیگران باشند که در درجه اول از بعد اخلاقی سالم باشند و بعد هم دانش همه چیز را داشته باشند و خود با وجود تمامی امکانات، زندگی ساده‏ای داشته و آنچه را که می‏گویند در درجه اول خود پیاده کنند، به طور مثال بیایید زندگی امام خمینی و یا آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای را با این افراد مقایسه کنیم، خود به این نتیجه می‏رسیم که تنها افرادی مثل امام خمینی و آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای می‏توانند این نقش را دارا باشند. این خیلی مهم است که یک الگو به لحاظ ارزشهای اخلاقی و معنوی کامل باشد.
    ـ شما گفتید اوایل بدون حجاب بوده‏اید، چه شد که قانون حجاب را نیز در اسلام پذیرفتید؟
    ـ همان طور که گفتم من مطالعات زیادی داشتم. در این خصوص با مطالعات دوره‏ای به این نتیجه رسیدم که سلامت خانواده و جامعه در گرو پیدا شدن قانون یا اصل حجاب است. ترویج مصرف‏گرایی و مسایل جنسی و سکسی و عرضه زیباییهای زن در این راستا منجر به انحراف انسان از مسیر اصلی زندگی‏اش می‏شود. در جوامع به اصطلاح آزاد که تبلیغات مداوم، زنان را به سوی جلوه‏گری و عرضه و نمایش خویش می‏کشد و زیباییهای زن مرتب از طریق رسانه‏ها به جامعه عرضه می‏شود، در مردان که از احساس جنسی قوی‏تر برخوردار هستند یک نوع احساس عدم رضایت نسبت به همسر خودشان به وجود می‏آورد و همسرشان نمی‏تواند آنان را ارضا کند. عرضه انواع مختلف جلوه‏های زنان، آنان را از همسران خویش سیر کرده و در نتیجه به دنبال شخص دیگری می‏روند. حجاب محدودیتی در زمینه سلامت روانی جامعه و خانواده بوجود می‏آورد. البته حجاب، هم بایستی در لباس باشد و هم در رفتار. تغییر صفات بد گذشته و یادگیری صفات اسلامی و ارزشهای اخلاقی و انسان‏دوستی، کمک به دیگران و هزاران نکته اخلاقی دیگر از این قبیل هستند.
    ـ ضمن تشکر در خاتمه اگر پیامی برای خوانندگان ما دارید بفرمایید.
    ـ به نظر من اسلام و خصوصا تشیّع مظلوم واقع شده است. ما مسلمان هستیم اما به اسلام عمل نمی‏کنیم، ما شاید بیش از دیگرانی که نام مسلمان ندارند در قبال این مذهب بایستی پاسخگو باشیم. این نعمت مسلمان بودن و اسلام را بایستی شاکر بوده و نسبت به آن با عملکردهایی که مخالف روح اسلام است، جفا نکنیم. ایرانیان خصوصا قدر رهبرانی چون امام خمینی و آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای را بدانند و با پای‏بندی هرچه بیشتر به انقلاب اسلامی و رهبران این انقلاب شاکر این نعمت باشند. امید ما این نظام است. از خداوند پیروزی همیشگی را برای همه مسلمانان خواستارم و با تشکر از شما.
    ــــــــــــــــــــــــــ
    یکی از روزها به طور اتفاقی
    او را سر سجاده نماز
    و در حال نماز خواندن دیدم.
    حالت او و این نماز که
    برای اولین بار
    در زندگی می‏دیدم
    شدیدا مرا تحت تأثیر
    قرار داد.
    شاید بتوان گفت
    برخورد علمی اسلام
    نسبت به یک سری از مسایل
    برای شخصی مثل من
    که همه چیز را
    از بعد علوم اجتماعی
    نگاه می‏کرد
    عاملی قوی
    برای مسلمان شدن بود.
    با مطالعات دوره‏ای
    به این نتیجه رسیدم
    که سلامت خانواده و جامعه
    در گرو پیدا شدن قانون
    یا اصل حجاب است.

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • گفتگو با خانم «هایکی» از هدایت یافتگان آلمان (قسمت اول) (دوشنبه 87/11/7 ساعت 10:6 عصر)

    گفتگو با خانم «هایکی» از هدایت یافتگان آلمان

    پدیدآورندگان :
          میزگردومصاحبه شونده:هایکی
    نشریه :پیام زن
    عنوان فرعی : سلامت خانواده و جامعه در گرو حجاب است

    سیاسی اجتماعی / نمای دور سلامت خانواده و جامعه در گرو حجاب است.

    سوسن صفاوردی

     

    خواهر Heike «هایکی» از شهر Oldenbury«اولدنبورگ» آلمان فارغ‏التحصیل رشته اقتصاد و علوم اجتماعی از دانشگاه Oldenbury می‏باشد. در جلسه هفتگی خواهران اروپایی مسلمان در شهر برمن که اعضای جمعیت راه اسلامی می‏باشند، با او آشنا می‏شوم و از او خواهش می‏کنم تا چگونگی مسلمان شدن خویش را برایم بازگو می‏کند و او این طور شروع می‏کند:
    در طول دوران دانشگاه و دوران تحصیل یک سری پروژه‏های درسی و تحقیقی در خصوص مسایل زنان و اسلام با کشور ترکیه داشتیم. البته در واقع این پروژه‏ها رشته کاری من نبودند. اما از آنجایی که یک تعداد از این پروژه‏ها به صورت گروهی انجام می‏شد، باعث ارتباط با این موضوعات شد و این اولین تجربه و آگاهی من از اسلام و مسلمین بود. البته من با این مطلب صرفا از جنبه کاری برخورد کرده و احساسم نیز نسبت به اسلام دقیقا به یک پروژه کاری ختم می‏شد. در این زمان تصویری که از اسلام داشتم، همان تصویری بود که اکثر اروپاییها و غربیها از اسلام دارند. تصویری کاملاً منفی از مذهبی که خصوصا زنان در آن بسیار تحت ستم و حقیر می‏باشند و از حق انسانی برخوردار نمی‏باشند! البته ناگفته نماند که کلاً از نظر مذهبی من نیز همانند بسیاری از غربیها بودم. یعنی غسل تعمید شده بودم و در کوچکی به کلیسا نیز می‏رفتم، اما رفته رفته که بزرگتر شدم، احساسم نسبت به کلیسا و مذهب تغییر کرد و وقتی بزرگ شدم دیگر اصلاً به کلیسا نرفتم. البته در باطن اعتقاد به خدا داشتم آن هم به دلیل اینکه می‏ترسیدم اگر وجود او را انکار کنم و بعد ببینم که او وجود داشته است، چه خواهد شد و به همین خاطر سعی می‏کردم اصلاً به او فکر نکنم. ضمن اینکه بایستی اقرار کنم همیشه احساس می‏کردم گمشده‏ای دارم و همین حس مرا وا می‏داشت که به مسایل کنجکاوانه نگاه کنم و بعضا نیز نقادانه نسبت به مسایل اجتماعی و محیط اطراف خود برخورد کنم. به طور مثال پدر من یک انسانی است که شدیدا بر ضد خارجیها است و همیشه با لحنی توهین‏آمیز و با بی‏احترامی از آنان حرف می‏زند. من همیشه از این حالت او متنفر بودم و اعتراض خود را نیز نسبت به این حالت او ابراز می‏کردم. ادب و مهربانی انسانها همیشه مرا تحت تأثیر قرار می‏داد و انسانهای مهربان و باادب را بسیار دوست می‏داشتم.

    بعدها که متوجه شدم مهربانی یکی از صفات خداست مهربانی انسانها را نیز با این صفت خداوند ارتباط دادم، که انسانهای مهربان در واقع صفتی از خداوند را در خود دارند.
    به هر صورت این حس جستجوگری به دنبال گمشده‏ای نامعلوم، مرا بر آن داشت تا مطالعات وسیعی را شروع کنم، هرچند که نمی‏دانستم به دنبال چه چیز بایستی بگردم، لذا هر مطلبی که با تفکر و عقل انسان مرتبط می‏خواندم از کتابهایی همانند «هنر دوست داشتن» اثر «اریک فرم» یا کتابهای «روش تمرکز حواس
    Meditation» تا کتب مذاهب مختلف. از سوی دیگر علاقه من به طبیعت باعث می‏شد که به مسایل خیلی عمیق‏تر فکر کرده و کلاً راجع به همه چیز تفکر کنم. حتی در دوران کودکی و نوجوانی نیز هرگاه مسأله‏ای مرا ناراحت می‏کرد، به جنگل و پارک پناه می‏بردم و بالای یک درخت به مسایل فکر می‏کردم و این کار آرامش عجیبی به من می‏داد. درست در همین دوران که شدیدا به دنبال گمشده‏ام می‏گشتم و انواع و اقسام کتابها را مطالعه می‏کردم، مجبور شدم به خاطر تأمین هزینه‏های دانشگاه و زندگی‏ام مشغول به کاری نیم وقت شوم. و بدین صورت در رستوران «مک دونالد» که بیشتر از دانشجویان استفاده می‏کند، مشغول به کار شدم. در اینجا بود که اولین بار با همسرم آشنا شدم. او نیز دانشجو بود و در همانجا مشغول به کار بود. پس از مدتی به علت اینکه در درس انگلیسی ضعیف بود قرار شد که برایش کلاس تقویتی بگذارم. یکی از روزها به طور اتفاقی او را سر سجاده نماز و در حال نماز خواندن دیدم. حالت او و این نماز که برای اولین بار در زندگی می‏دیدم شدیدا مرا تحت تأثیر قرار داد و بدین ترتیب احساس کردم از او می‏توانم شبهات و سؤالهایی که در ذهن دارم ببرم. حس عجیبی داشتم، گویی به پیدا کردن گمشده‏ام نزدیک می‏شدم. من و همسرم در مورد مسایل مختلف زیادی با هم صحبت می‏کردیم. از مسایل اجتماعی سیاسی تا مسایل مذهبی. و من خوشحال بودم از اینکه بالاخره می‏توانستم با شخصی راجع به این مسایل صحبت کنم. طبیعتا دیدن حالت همکارم در آن زمان مرا به سوی مباحث اسلامی نیز کشاند. تا آنجا که ساعتها بحث و گفتگو می‏کردم و من برای
    شما باید در نظر داشته باشید
    که یک تازه مسلمان
    به دنبال صحیح انجام دادن
    کارهایش است
    و بعد در این کثرت اختلافات
    انسان کاملاً گیج می‏شود
    که چه کسی درست می‏گوید
    و صحیح‏ترین عمل کدام است.
    صحبتی که با او می‏کردم اول سند حرف را از او درخواست می‏کردم. من همیشه عادت داشتم که در مورد هر مسأله‏ای که می‏شنوم اول تحقیق کنم. سندش را بیابم و بعد آن را بپذیرم و بدین ترتیب مدتها به این نحو سپری شد که من سؤال می‏کردم و او که حالا همسرم است با دلیل و منطق و ارائه سند در صدد پاسخگویی برمی‏آمد. لازم به ذکر است که نقش زن در اسلام یکی از داغترین بحثهای ما بود.
    من هرچه می‏گذشت احساس می‏کردم به گمشده‏ام نزدیک‏تر شدم، تا یک روز که احساس کردم کاملاً اشباع شده‏ام و در میان تمام مطالعاتم راجع به مذاهب و گروههای مختلف عرفانی و مذهبی از هند تا آفریقای جنوبی، اسلام تنها مکتب و مذهبی بود که با کلیه مسایل با دید بسیار منطقی برخورد کرده بود و شاید بتوان گفت برخورد علمی اسلام نسبت به یک سری از مسایل برای شخصی مثل من که همه چیز را از بعد علوم اجتماعی نگاه می‏کرد، عاملی قوی برای مسلمان شدن بود. و بدین شکل من اسلام آوردم و وقتی خبر مسلمان شدن خود را به او دادم او بلافاصله از من خواستگاری کرد...



  • کلمات کلیدی : اسلام، کلیسا
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • واقعه‏ی غدیرخم و شأن نزول آیه‏ی شریفه‏ی: «یا ایها الرسول بلغ..» (چهارشنبه 87/9/27 ساعت 9:24 عصر)

    واقعه‏ی غدیرخم و شأن نزول آیه‏ی شریفه‏ی: «یا ایها الرسول بلغ..»

    پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله پس از انجام مناسک حج، با جمعیت همراه خود، آهنگ عزیمت به مدینه فرمودند. [1]  در باز گشت در روز «هجدهم ذی‏الحجة» [2]  چون به غدیر رسیدند [3]  فرشته‏ی وحی از جانب خداوند این آیه‏ی شریف را آورد: «یا اَیٌّها الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلیکَ مِنْ رَبِّکِ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...». [4] .

    [ صفحه 92]

    «ای رسول من، آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‏ای، و خدا تو را از شر آزار مردمان محفوظ خواهد داشت...».
    از آیه‏ی شریفه‏ی فوق چنین برمی‏آید که:
    1- از جانب خداوند موضوع جدید و بسیار حائز اهمیت، به مردم ابلاغ می‏شود.
    2- پیامبر برای اولین بار در ابلاغ وحی به مردم دچار خوف و نگرانی می‏شود، چنانچه خداوند می‏فرماید: ما تو را از شر مردم محفوظ خواهیم کرد.
    3- این حکم الهی کامل کننده‏ی دین و رسالت رسول خدا می‏باشد.
    بعضی از مفسرین اهل سنت بر این عقیده‏اند، که این آیه در اوایل بعثت نازل شده و در مورد جهاد و قتال با مشرکین است، و جمعی دیگر گویند، در مورد یهودیان است و عده‏ای نیز بر این عقیده‏اند که در مورد احکام زنان می‏باشد. جمعی دیگر آن را درباره‏ی منزلت و فضائل علی علیه‏السلام می‏دانند. [5] .
    اگر این آیه در اوایل بعثت نازل شده باشد، پیامبر تکالیف بس خطیری، بدون نگرانی در مقابل مشرکین انجام دادند. [6]  و اگر در اواخر عمر رسول خدا این آیه نازل شده باشد، پیامبر از جانب مشرکین و یهودیان، احساس خطر نمی‏کردند، چونکه در سال هفتم هجرت، آخرین پایگاه نظامی یهودیان (خیبر) در هم شکست و سرسخت‏ترین دشمنان اسلام، یعنی قریش، در فتح مکه به سال هشتم هجرت در برابر نیروهای عظیم اسلام تسلیم شدند.

    [ صفحه 93]

    آنچه مسلم است، پیامبر برای جان خود، خوف و هراسی ندارد، بلکه وی نگران حفظ و تداوم اسلام می‏باشد. چنین انتظار می‏رفت که اگر پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله این حکم الهی را ابلاغ می‏کرد، جمعیت همراه وی دست به شورش و عکس‏العمل شدید زنند، چنانچه بنیان دین را به خطر اندازد و در جامعه‏ی مسلمین اختلاف و هرج و مرج حاکم شود.
    از امام محمد باقر علیه‏السلام روایت شده است: رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله عازم زیارت کعبه بود، جبرئیل بر او نازل شد و از جانب خداوند متعال سلام کرد و گفت: «خداوند می‏فرماید که من پیامبری را از پیامبران گذشته قبض روح نکردم، مگر پس از کمال دین و اتمام حجت و برای تو دو موضوع باقی مانده است که می‏باید آن را به مردم ابلاغ کنی، یکی حکم حج ودیگری موضوع خلافت و ولایت است». [7] .
    رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله چون نسبت به قوم خود، خصوصاً از منافقین امت و تفرقه و ارتداد آنان در اندیشه بود و از دشمنی و نارضایتی جمعی نسبت به حضرت علی علیه‏السلام آگاه بود، [8]  انجام دادن این امر الهی را به تأخیر انداخت تا اینکه در غدیر خم برای سومین بار، جبرئیل بر او نازل شد و تأکید حق تعالی را بر آن حضرت، در نصب علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام به خلافت ابلاغ کرد. [9] .
    براء عازب گوید: در بازگشت از حجةالوداع چون به غدیرخم رسیدیم، رسول خدا فرمود، ندا کنند، «الصلوة جامعة» و حضرت نماز را با همه‏ی همراهان

    [ صفحه 94]

    به جای آوردند. [10]  پس از فراغت از نماز، رسول خدا خطبه‏ی خطیر خود را که فصل نوینی در تاریخ اسلام گشود، با حمد و ثنای پروردگار شروع کرد.
    روایت است که سخنان پیامبر بیش از چهار ساعت به طول انجامید، و در واقع پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله کارنامه‏ی بیست و سه ساله‏ی خود را برای مردم شرح دادند. [11]  و لزوم گرایش به «قرآن و عترت» را برای رهبری و سعادت خلایق پس از خود توصیه نمود و فرمود: «همانا این دو چیز گرانبها را که در میان شما می‏گذارم، خداوند مرا آگاه فرمود که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید که چگونه بعد از من با آنان رفتار می‏کنید». [12] .
    سپس دست علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام را در کنارش ایستاده بود گرفت و تا آنجا بالا برد که سفیدی زیر بغلهایش نمودار گردید و همه‏ی افراد او را شناختند و فرمود: «یا ایها الناس اولستُ اولی بالمؤمنین من انفسهم به قالوا: بلی، قال: اَوَ لیس ازواجی امهاتُهُم؟ قالوا: بلی یا رسول‏الله، فمن کنت مولاه، فعلیٌ

    [ صفحه 95]

    مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ مَنْ عاداه». [13] .
    ای مردم آیا من از خود مؤمنان به آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند، آری، فرمود: آیا همسران من، مادران شما نیستند، گفتند آری، پس هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست می‏دارد و دشمن بدار دشمن او را.
    و بنا به گفته‏ی احمد بن حنبل، پیشوای حنبلی‏ها، پیامبر این کلام را چهار بار تکرار فرمود. [14] .
    از ابوسعید خُدری، صحابی معروف نقل شده، هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه‏ی شریفه نازل شد: «... اَلْیومَ اَکْمَلتُ لَکُمْ دینَکُمْ و اَتَممتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمْ الاِسْلامَ دیناً...». [15] .
    «... امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آئین را که اسلام است برایتان برگزیدم...».
    پیش از نزول این آیه، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای گروه مؤمنین از امر پروردگار متعال اطاعت کنید و ولایت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام را بپذیرید و به کلمه‏ی «امیرالمؤمنین» او را بخوانید و با او به عنوان مقام خلافت بیعت کنید. [16] .

    [ صفحه 96]

    از ابوهریره روایت شده است که: عمر بن خطاب به علی علیه‏السلام گفت: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلّی اَصْبَحْتَ مَولی کل مُؤمن و مُؤمِنَه». «به به تو ای علی که صبح و شام را درک نموده در حالی که مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی». [17] .
    و بعد از عمر و ابوبکر، مردم هجوم آوردند و او را تبریک و تهنیت گفته و با وی بیعت کردند و به امر پیامبر زنان مسلمانان که همراه آنان بودند به علی علیه‏السلام مبارک گفتند. [18] .
    حسان بن ثابت که شاعر رسمی و گزارشگر پیامبر بود و در همه‏ی سفرها او را همراهی می‏کرد، از رسول خدا، اجازه خواست که به میمنت این روز اشعاری بسراید. اشعار حسان بن ثابت به استناد مأخذ شیعه و بعضی از نویسندگان معتبر سنی، قدیمی‏ترین سند در حدیث غدیرخم است. [19] .

    >آیه‏ی شریفه‏ی «الیوم اکملت لکم دینکم..» از دیدگاه شیعه و سنی
    >اهمیت واقعه‏ی غدیر خم



  • کلمات کلیدی : غدیر
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • در بیان شب زفاف حضرت فاطمه زهرا (یکشنبه 87/9/10 ساعت 10:28 عصر)

    در بیان شب زفاف حضرت فاطمه زهرا

    در کتاب امالی شیخ علیه الرحمه در حدیثی آمده چون شب زفاف فاطمه (ع) فرارسید حضرت پیغمبر اکرم صلی علیه و آله و سلم شتر شهباء خود را در حالیکه آنرا مجهز برو پوشی نموده بود آورده و بدخترش فاطمه فرمود بر ناقه نامبرده سوار شود پیغمبر

    [ صفحه 209]

    زمام مهار ناقه را بدست سلمان داد و خود حضرتش از پشت سر ناقه را می‏راند در بین راه صدای افتادن چیزی را شنید مشاهده فرمود دید جبرائیل و میکائیل با گروه بسیاری از فرشتگان هبوط به زمین نمودند پس پیغمبر از سرفرود آنان بزمین پرسید چه باعث شده که شما بزمین فرود آمدید عرض نمودند آمدیم تا بعنوان همراهی عروس عالیه مقام را به خانه داماد عالیقدر حضت علی بن ابیطالب به بریم آنگاه جبرائیل و میکائیل با جمع ملائک و فرشتگان با خاتم پیغمبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله تکبیر گویان بخانه امیر اهل ایمان علی مرتضی علیه‏السلام آمدند و از آن زمان تکبیر گفتن در عروسی‏ها رایج و مرسوم گردیده است.
    و نیز در کتاب تاریخ بغداد از این عباس روایت شده که گفته است در شب عروسی علیا مکرمه حضرت فاطمه علیهاالسلام موقعیکه او را به خانه حضرت علی مرتضی علیه‏السلام می‏بردند.
    حضرت رسول‏الله صلوات الله علیه در جلو و جبرئیل در طرف چپ و هفتاد هزار فرشته پشت سرش تسبیح گویان حرکت و تا طلوع فجر به تسبیح و تقدیس رب متعال اشتغال داشتند در شب عروسی حضرت ملکه ملک و ملکوت فاطمه زهرا سلام‏الله‏علیها در حالیکه عروس عالیه مقام را بخانه شوهرش حضرت علی بن

    [ صفحه 210]

    ابیطالب می‏بردند شش زن رجزخوانی نمودند.
    دارد که اول آنان ام‏السلمه بود که چنین سرود:

    سرن بعون الله یا جاراتی 
    و اشکرنه فی کل حالات

    و اذکرن ما انعم رب العلی 
    من کشف مکروه و آفات

    سرن مع خیر نساء الوری 
    تفدی بعمات و خالات

    یا بنت من فضله ذو العلی 
    بالوحی منه و الرسالات

    بارک لنا و احفظ محبیها غدا 
    حر اللضلی یا قاضی الحاجات

    واها لهذا العیش واها واها 
    دوم ام هانی بود که چنین سرود

    ان اباها سید الانام 
    و امها ملیکته الایام

    و بعلها قسوره الا جام 
    و کاسر الاوثان و الاصنام

    (واها لهذا لعیش واها واها) 
    سیّم فاطمه بنت زبیرابن عبدالمطلب بود که چنین سرود

    واها ثم واها واها 
    لواننا نلنا المنی نلناها

    ان اباها و ابا اها 
    قد بلغا فی المجد غایتاها

    واها لهذا العیش واها واها 
    چهارم حفصه بود که در رجز خود چنین سرود

    یا اخوتی انظرن مصباح الدجی 
    و من بها الناس کلا التجا


    [ صفحه 211]


    لو لم یکن للمصطفی وصیه 
    لیس لها فی الدهر کفویر تحبی

    واها لهذا العیش واها واها 
    در بعضی نسخ آمده که حفصه چنین سروده است

    فاطمه خیر نساء البشر 
    و من لها وجه کوجه المقر

    فضلک الله علی کل الوری 
    بفضل من خص بای الزمر

    زوجک الله فتی فاضلا 
    اعنی علیا خی من فی الحضر

    فسرن جاراتی بها انها 
    کریمته بنت عظیم الخطر

    (واها لهذا العیش واها واها) 
    پنجم عایشه بود که در رجز خود چنین سرود

    ان اباها کان خیر الناس 
    و امها ملیکته الاجناس

    و عمها الحمزه العباس 
    و بعلها ذوالشده و الباس

    (واها لهذا العیش و اها واها) 
    ششم ام ایمن بود که در رجز خود چنین سرود

    طوبی لها سیده النساء 
    ان اباها خیر انبیاء

    و بعلها سید اوصیا 
    طوبی لاهل الارض و السماء

    (واها لهذا العیش واها واها) 
    دارد که هنگام سرودن این اشعار در ربار بانوان اول هر بیت را تکرار می‏نمودند و تکبیر گویان وارد خانه گردیدند.


    [ صفحه 212]

    و در خبر آمده که حضرت رسول‏الله صلی الله علیه و آله حضرت علی مرتضی داماد بزرگوار خود را احضار و سپس دختر والا گهرش فاطمه را فراخواند آنگاه دست او را گرفته در دست علی علیه‏السلام گذارده فرمود بارک الله فی ابنته رسول‏الله یعنی خداوند متعال برکت و خیر به تو در دختر رسول خدا قرار دهد.
    و در خبر دیگر آمده حضرت، دست فاطمه را در دست علی گذارده و قال یا اباالحسن هذه ودیعته الله و ودیعته رسوله عندک یعنی ای ابوالحسن این ودیعه و امانت خدا و رسول اوست در نزد تو و در خبر دیگر آمده که حضرت رسول‏الله فرمود (مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان یعنی خوش آمدند دو دریائی که با یکدیگر بهم اتصال و ملاقات حاصل کرده و دو ستاره‏ای که قرین یکدیگر شده‏اند (بحارالانوار)
    در این مقام مناسب دیدم اشعار در ربار ذیل را که از اختر طوسی است و الحق عالی است ذکر نمایم:

    این شنیدستم که روزی خواجه والاتبار 
    احمد مختار یکتا گوهر درج فخار


    [ صفحه 213]


    بود مشغول عبادت در سرای خویشتن 
    با دلی خالی ز حب عالم بی‏اعتبار

    ناگهان جبرئیل از دربار دادار جلیل 
    گشت نازل پیش آن مهر سپهر اقتدار

    گفت یا احمد ترا بادا بشارت کز کرم 
    مالک دنیا و عقبی حضرت پروردگار

    عقد زهرا ولی را بست در عرش مجید 
    پیش از آن کان امر اندر فرش یابد اشتهار

    گفت من تزویج بنمودم کنیز خویش را 
    با گرامی بنده خود قاسم فرودوس و نار

    در زمین اکنون تو هم ای آسمان مکرمت 
    مجلسی آورد فراهم خوشتر از دار القرار

    نور را با نور کن تزویج با صد اهتمام 
    تا که گردد معنی نور علی نور آشکار

    این بشارت را نبی چون از بشیر حق شنید 
    روی او بشکفت چون گل از نسیم نوبهار

    ابن عم خود علی را خواند پیش خویش 
    ز آنکه در هر کار بودش مستشیر و مستشار


    [ صفحه 214]


    مجلسی آراست مانند بهشت جاودان 
    ونداران مجلس که خالی بود از عیب و عوار

    ابنیاء بنشسته از هر سو ردیف اندر ردیف 
    اولیا استاده از هر سو قطار اندر قطار

    آدم و حوا ز عشرت چون غلام و چون کنیز 
    حیدر و صدیقه را گشته ز جان خدمتگذار

    موسی از یکسو بکف بگرفته ابریق بلور 
    عیسی از یکسو بکف بگرفته طشت زرنگار

    یکطرف یعقوب با صد شوق می پاشید آب 
    یکطرف ایوب با صد شوق می افروخت نار

    نوح و ابراهیم و داود و سلیمان و شعیب 
    لوط و اسماعیل و هود و صالح پرهیزکار

    هر یکی در پیش روی حضرت خیر البشر 
    از پی اظهار خدمت کرده شغلی اختیار

    در فلکها اختران از شور آن فرخنده سور 
    با سرور و عیش شادی گشته از هر سو بکار

    در چنین مجلس که وصفش را شنیدی مصطفی(ص) 
    از پی صرف طعام و آبهای خوشگوار


    [ صفحه 215]


    خطبه‏ی غرا بخواند و بست با صد خرمی 
    عقد مهر و ماه را چون حکم یزدان استوار

    ز آن سپس بنمود آن شاهنشه کون و مکان 
    حضرت صدیقه را بر ناقه شبها سوار

    ز آن همایون ناقه فرخنده پی با صد سرور 
    داشت سلمان از پی فخریه بر دوشش مهار

    بود جبریلش بصد عزت روان اندر یمین 
    بود میکالش بصد شوکت روان اندر یسار

    با دل خرم عقیل و حمزه و جعفر ز پی 
    تیغها بگرفته بر کف با هزاران اقتدار

    دختران پاک عبدالمطلب خرد و بزرگ 
    تهنیت گویان بدند اندر قفایش رهسپار

    عترت عبدالمناف از وجد آن خرم زفاف 
    با زنان مصطفی بودند شاد و شادخوار

    حور و غلان و ملک از هر طرف با صد شعف 
    گرد او صف بسته بودندی هزار اندر هزار

    با چنین عزت بیاوردند آن صدیقه را 
    تا در دولت سرای والدهشت و چهار


    [ صفحه 216]


    دست هزار را نبی بگرفت و در دست علی 
    داد و آنکه دادشان در حجله شادی قرار

    شاد شد خورشید گردون نبوت را روان 
    زهره زهرا چو آمد مشتری را در کنار

    عن ابی‏ایوب الانصاری قال ان النبی (ص) مرض فاتته فاطمه سلام‏الله‏علیها و بکت فقال یا فاطمه ان لکرامته الله ایاک زوجک من هو اقدمهم سلما و اکثرهم علما ان الله تعالی اطلع الی اهل الارض اطلاعته فاختارنی منهم فجعلنی نبیا مرسلا ثم اطلع اطلاعته فاختار منهم بعلک فاوحی الی ان ازوجه ایاک و اتخذه وصیا یا فاطمه منا خیر الانبیاء و هو ابوک و منا خیر الاوصیاء و هو بعلک و منا خیر الشهداء و هو حمزه علم ابیک و منا من له جناحان یطیر بهما فی الجنته حیث شاء و هو جعفر ابن عم ابیک و منا سبطا هذه الامته و سیدی شباب اهل الجنته الحسن و الحسین و هما ابناک والذی نفسی بیده منا مهدی هذه الامته و هو ولدک (از نیابیع الموده صفحه 634) این حدیث نورانی معتبر در کتاب منتخب الاثر و هم در نیابیع الموده مندرج است از ابو ایوب انصاری روایت شده که هنگامیکه مریض شد حضرت نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم

    [ صفحه 217]

    حضرت فاطمه دختر والاگهرش بعیادت پدر بزرگوار آمده و بر عارضه بیماری آنحضرت گریست.
    حضرت ختمی مرتبت بدختر گرامیش فرمود بلحاظ کرامت و ارزش و رفعت مقام و احترامی که ذات احدیت عنایته بتو داشته بدین جهت تو را بزوجیت و همسری کسی در آورد که در اسلام از دیگران اقدم و اسبق و جلوتر و از حیث علم و عرفان و دانش مقامش از همه خلایق بالاتر وبیشتر است و آن علی مرتضی است.
    همانا ذات قدوسی جهات الوهی توجه و عنایت و تجلی خاصی بر اهل ارض عالم امکان فرمود و از میان کل ماسوا مرا اختیار کرد و برگزید و مقام نبوت ختمیه و رسالت مطلقه را به من عنایت و عطا کرد سپس تجلی دیگر فرمود باهل ارض و از میان همه آنان شوهر عالیقدر تو را که شخص علی مرتضی است مختار و برگزیده خود قرار داد و به من وحی فرمود تا تو را به عقد ازدواج او درآورم و او را وصی خود قرار دهم دخترم فاطمه بدان که خیر الانبیاء که از تمام آنان اشرف وافضل و مقام و مرتبه‏اش از همه عالیتر و بهتر است از ما است و آنکس منحصرا پدر تو می‏باشد (تو چنین پدری داری) که اشرف ما فی الوجود در تمام عوالم غیب و شهود است).

    [ صفحه 218]

    و بعد از پدرت از حیث اشرفیت و افضلیت بهترین اوصیا در نظام کل از ما است و او منحصرا شوهر عالیمرتبه تو شخص علی مرتضی است.
    و نیز بهترین و شریفترین شهیدان از ما است و آن بزرگوار حمزه عموی پدرت می‏باشد و از ما است کسی که خداوند متعال دو بال ملکوتی باو عطا فرموده است که بوسیله آن در بهشت بهر جا خواهد در طیران است و آن بزرگوار جعفر پسر عموی پدرت می‏باشد. و نیز از ما است دو سبط این امت و دو سید و آقای جوانان اهل جهت و آن دو بزرگوار دو فرزند دلبند تو می‏باشند که حسن و حسین نام دارند. آنگاه فرمود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و الذی نفسی بیده منا مهدی هذه الامته و هو من ولدک: قسم و سوگند به آن کسی که جانم در دست قدرت مطلقه اوست که از ما است مهدی این امت و آن بزرگوار از فرزندان معصومین تو می‏باشد.

    آنکه کند نور وی آخر ظهور 
    ساحت دنیاست ورا کوه طور

    دست شریعت بقدومش بلند 
    پست شود هر چه بود ناپسند

    مهدی موعود شه بی‏نظیر 
    عیسی و خضریش ندیم و وزیر


    [ صفحه 219]


    وارث اوصاف همه انبیاء 
    معدن اوصاف همه اولیاء

    در این مقام نسبت بمدح بانوی ملک و ملکوت فاطمه زهرا سلام‏الله‏علیها و فرزندان گرامیش قصیده طیبه از استاد عالیمقام حجه الاسلام علام قمقام عارف سبحانی آبته الله حکیم الهی قمشه‏ای مرحوم حاج شیح مهدی اعلی الله مقامه الشریف بخاطر رسید که ذکر آن را اینجا مناسب دیدم و آن اشعار درباره این است.

    به برج معرفت گردون درخشان اختری دارد 
    به جیب خود سپهر عشق تابان گوهری دارد

    به باغ وحی و بستان نبوت گلبنی باشد 
    که آن گلبن هزاران باغ گل در هر پری دارد

    به بستان ولایت تازه سرو قامتی یابی 
    که آن قامت چو غوغای قیامت محشری دارد

    به چشم از کحل ادراک حقایق سرمه بینش 
    بگوش از گوشوار علم و ایمان گوهری دارد

    فلک ز آن حلقه گیسوی مشکین چنبری گیرد 
    ملک ز آن نرگس شهلای رضوان ساغری دارد

    از آن مشکین گیسو لیلته القدر آیتی باشد 
    وز آن خندان لب لعل آب حیوان مظهری دارد


    [ صفحه 220]


    زمین هر محفل از اشراق رویش شاهدی بیند 
    فلک هر جانب از انوار حسنش اختری دارد

    جحیم از قهر او بر دشمنانش شعله افروزد 
    بهشت از لطف او بر دوستانش کوثری دارد

    وقارش بر قد و بالای عصمت زیوری بندد 
    شکوهش بر سر از سلطان عزت افسری دارد

    به براز اطلس زیبای جنت حله دیبا 
    به سر از فاق لولاک نبوت معجری دارد

    در آفاق حقیقت اخترش را بهترین طالع 
    که چون شاه ولایت شام وصلش همسری دارد

    سزد گر آفتاب و مه ز مهرش رخ بیفروزد 
    که در جیب فلک رفعت شبیر و شبری دارد

    امیر دین از آن برج ولای آسمان رفعت 
    به از مه یازده تابنده مهر انوری دارد

    حسن خلق و حسین افسر علی قدر و محمد فر 
    که او چون شاه صادق ماه مذهب جعفری دارد

    دگر موسی کاظم پس علی فرزند دلبندش 
    که در ملک رضا آن والی حق کشوری دارد


    [ صفحه 221]


    دگر سلطان تقوی خسرو یکتا تقی دیگر 
    نقی پاک جان آن کو حسن فر عسکری دارد

    دگر غوث زمان قطب جهان آن معنی قرآن 
    امام انس و جان قائم ولی داوری دارد

    بلی دخت پیغمبر طهر اطهر شافع محشر 
    به طالع یازده رخشنده ماه و اختری دارد

    ز غوغای قیامت کی هراسد شیعه پاکش 
    که چونان عصمت کبری شفیع محشری دارد

    عجب نبود (الهی) را گر ایمن باشد از دوزخ 
    که از مهرش دلی روشن چو مهر خاوری دارد



  • کلمات کلیدی : شب زفاف، عروسی حضرت زهرا
  • نویسنده: * سادات

  • نظرات دیگران ( )

  • <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    زندگینامه امام هادی علیه السلام
    طاقت ندارم
    میلاد امام حسن عسگری سلام الله علیها
    امیرالمؤمنین و فدک
    آتش در حریم!
    آتش در حریم!
    حدیث لوح فاطمه (س) و نکته هایى در شرح آن
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 0 بازدید
    دیروز: 17 بازدید
    کل بازدیدها: 214601 بازدید
  •   درباره من
  • یا منیل
    * سادات
    منیل یکی از نامهای خداوند بارتعالی است که به معنی :به مقصود رساننده ، بهرهمند کننده - و دستیابی به اهداف ،از تجلی اسم منیل است . از هداف این وبلاگ نشان دادن مقام خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیها و مقام زن می باشد نام من رفتست روزی بر لب جانان به سهو ___ اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
  •   لوگوی وبلاگ من
  • یا منیل
  •   دسته بندی یادداشت ها
  •   مطالب بایگانی شده
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  •  لوگوی دوستان من













  • عشق؛خدا؛پدر؛دوست