امروز از صبح که چشم وا کردم، یک چیز عذابم می داد، گریه های زینب ، صورت
رنگ پریده حسن ، بی تابی های های حسین و از همه بیشتر تنهایی علی منو رو
داغون می کند ، ای خداااااااا چقدر سخت است امروز ....، گریه های فرشته ها
رو می شنوی، امروز رو هیچ کس طاقت ندارد ببیند ، امروز چه گذشت بر خاندان
رسول الله ، دلم می خواهد فریاد بزنم ، دلم می خواهد خون گریه کنم ، مادر ،
مادر ، مادر
چقدر یتیمی سخت است ، چقدر بی تابی سخت است، ای خدا
مگر چه کرده بود این بانو بر این ها ، غیر از این بود که همیشه از خود و
بچه هایش کم می گذاشت و به این قوم می رساند ، مگر چه می خواست از اینها به
غیر از وفاداری ، ای فاطمه ، ای رحمت للعالم ، هیچ کس و هیچ چیز جای تو را
پر نخواهد کرد ، فاطمه برای علی دعا کن ، این قوم ظلم ها خواهند کرد بر
علی تو ، بر عشق تو ، فاطمه ، زینب تو چه خواهد دید بعد تو ، چه غم هایی
خواهد چشید، دلم برای مظلمومیت حسن ات کباب است، که مظلومیت او حتی در این
زمان بیداد می کنه ، حسین حسین حسین ، می دانستی که بوسه گاهت غرق خون
خواهد شد
امروز تمام فرزندان رسول الله یتیم شده اند. بچه سید بی
قرار ند ، امروز با هر کدامشان صحبت می کردم ، صدایشان می لرزید ، نفسشان
برید برید بود، بین صحبتهایشان آهی سوزناک می کشیدند، همشان بغضی در
گلویشان بود، طاقت ایستادن نداشتند، می لرزیدند تا نام شما رو برایشان می
آوردم ، مادر بچه هایت را دعا کن، شیعیانت را دعا کن که همشان یتیم شدند
امروز ، مادر ندیدمتت ولی چشیدم محبتت را، لمس کردم دستانت را ، مادر باورت
می شود هر بار که نامت را می آوردم تنم می لرزد ، می دانی چه می خواهم ،
می خواهم که روز قیامت شفاعتم کنی ، مادر می دانم که بسیار گناه کار هستم
ولی جان علی از من رو بر نگردان ، طاقت ندارم ... به خدا طاقت ندارم نگاهت
را از من برداری ... مادر یک عمر به شوق دیدار تو نفس کشیدم ....