امیرالمؤمنین و فدک (یکشنبه 88/3/3 ساعت 3:45 عصر)
ارتباط امیرالمؤمنین علیهالسلام با فدک در دو دوره باید بررسی نمود:
1- دوران مخاصمات حضرت زهرا علیهاالسلام با حکومت، درباره فدک.
2- زمان خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام.
از دوران اول، دو اقدام از اقدامات حضرت در کتب ثبت شده است [1] :
اقدام اول: بعد از حضرت زهرا به مسجد و جواب منفی حکومت درباره فدک، امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسجد تشریف آورد و به ابوبکر فرمود:
ای ابابکر! چرا میراث پیامبر را از زهرا علیهاالسلام منع کردی، حال آن که در زمان خود پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم، در دست زهرا علیهاالسلام بوده است.
ابوبکر گفت: فدک بیتالمال است، اگر فاطمه (علیهاالسلام) شاهد بیاورد که پیامبر آن را به فاطمه علیهاالسلام عطاء نموده است، برای او خواهد بود و اگر شاهد نیاورد، هیچ حقی در آن نخواهد داشت.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: آیا دربارهی ما، بر خلاف دستور کتاب خدا- درباره مسلمانان- حکم میکنید؟
[ صفحه 153]
ابوبکر: خیر! بر خلاف کتاب خدا عمل نمیکنیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر در دست مسلمانان چیزی باشد و من ادعایی در آن کردم، از چه کسی بینه و شاهد میخواهی؟
ابوبکر: حتما از تو شاهد خواهم خواست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: پس چگونه شد که از فاطمه تقاضای بینه کردی بر چیزی که- در زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و بعد از آن- در دست او بود و مالکش بود و مسلط بر آن بود؟ [2] . تو از مسلمانان که مدعی بودند شهود نخواستی، همانگونه که اگر من، چیزی را که در دست آنهاست مدعی بودم از من تقاضای شاهد و بینه میکردی!
ابوبکر که جوابی نداشت ساکت شد. در اینجا عمر به میدان میآید.
عمر: ای علی! با ما گفتگو نکن، ما قدرت بر رد دلائل تو نداریم، فقط یک جمله داریم که اگر میتوانید شاهد عادل بیاورید و گرنه فدک، بیتالمال مسلمین خواهد بود و برای تو و فاطمه، حقی در آن نخواهد بود.
[ صفحه 154]
تا اینجا، امیرالمؤمنین علیهالسلام به قانونی که برای عموم وضع شده بود، حجت را تمام کرد و کسی جوابی نداشت و خلیفه ثانی با صراحت میگوید: در حجت شما خللی نمیتوانیم وارد کنیم ولی ما شاهد میخواهیم اگر چه مخالف کتاب خدا باشد. از این به بعد حضرت به طریق دیگر حجت را تمام میکند و آن شهادت ذات الهی به منزه بودن حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: ای ابوبکر! آیا قرآن میخوانی؟
ابوبکر: آری!
امیرالمؤمنین علیهالسلام: آیا آیه «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» [3] درباره ما نازل شده است یا درباره غیر ما.
ابوبکر: درباره شما نازل شده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر چند نفر شهادت بدهند که فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم معصیتی انجام داده است، چه تصمیمی درباره او میگیری.
ابوبکر: بر او حد جاری میکنم، چنانکه بر دیگران حد جاری
[ صفحه 155]
مینمایم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر این کار را انجام دهی، در نزد خدا حتما از کافرین خواهی بود.
ابوبکر: چرا!
امیرالمؤمنین علیهالسلام: چون اگر بر علیه فاطمه علیهاالسلام حکم جاری کنی، رد شهادت خدا نمودهای و آن را کنار گذاشتهای و شهادت مردم را در مقابل کلام خدا عمل کردهای، چنانکه حکم خدا و رسول خدا را- در اینکه قرار دادند فدک را برای فاطمه علیهاالسلام- رد کردی و حال آنکه او در زمان حیات پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آن را تحویل گرفت؛ و در مقابل، قبول کردهای شهادت یک عرب بیابانگرد بیفرهنگ را، و از فاطمه علیهاالسلام فدک را گرفتی.
گمان میکنی که فدک بیتالمال مسلمانان میباشد و حال آن که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: آوردن شاهد و بینه بر مدعی است و قسم یاد کردن بر مدعی علیه میباشد، تو کلام رسول خدا را در این قضاوت رد کردی.
سر و صدای مردم بلند شد و بعضی بر ابوبکر اعتراض کردند و گفتند: بخدا علی علیهالسلام راست میگوید؛ و چون هدف امیرالمؤمنین علیهالسلام فقط بیان حقایق بود، از مسجد خارج شد [4] .
در این گفتگوی کوتاه، امیرالمؤمنین علیهالسلام بر آنها اتمام حجت نمود.
[ صفحه 156]
و بر مسلمانان و تاریخ، حقایق را آشکار کرد.
بعد از اتمام این مجلس، در خانهای اجتماع کردند و گفتند: اگر این گونه باشد، علی کار را از دست ما خارج خواهد نمود و چارهی کار را قتل (ترور) امیرالمؤمنین علیهالسلام دانستند و خالد بن ولید را، مامور این کار نمودند. اما ترور نافرجام ماند [5] ؛ جریان ترور را اهل سنت نیز نگاشتهاند.
اقدام دوم: حضرت نامهای به ابوبکر مینویسند به این مضمون:
«امواج متلاطم را به وسیلهی قدرت کشتیهای نجات (پیامبر و خاندان او) شکافتید و معیارهای فخر را، در جمیع گروههای اهل فریب، زمین زدید و از نور نورها (پیامبر صلی اللَّه علیه و آله) طلب نور کردید. و سپس تقسیم کردید میراث نیکوکاران پاک را، و به دوش کشیدید سنگینی گناهان را، به غصب کردن هدیه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برگزیده به زهرا علیهاالسلام.
شما را میبینم که دست و پا میزنید در کوری و گمراهی، مانند: شتر آسیاب که در آسیاب رفت و آمد میکند.
به خدا سوگند اگر اجازه داده میشد به چیزی که به آن علم ندارید، سرهای شما را از بدنهای شما درو میکردم، مانند دانههای درو شده به واسطهی شمشیرهای تیز آهنین؛ و میکندم جمجمههای شجاعان شما را، چنان که چشمان شما درآید و وحشت کنند بدگویان
[ صفحه 157]
و سعایت کنندگان شما.
شما از آن روز که مرا شناختید شکنندهی لشکرها، و نابود کنندهی دستههای انبوه، و از بین برندهی کثرتهای شما، و خاموش کنندهی صداهای شما و شمشیرکش دورانها بودهام، آن هنگام که شما در گوشهی خانههایتان خزیده بودید؛ و من همان رفیق دیروز شما هستم (یعنی همان قدرت و شجاعت هست ولی مامور به صبرم).
سوگند به جان پدرم! دوست نداشتید که در بین ما خلافت و نبوت جمع شود، چرا که یادآور میشدید کینههای «بدر» و خونهای «احد» را.
آگاه باشید! اگر بگویم خداوند چه عذابی برای شما آماده نموده است، استخوانهای پهلویتان از لرزش ترس، داخل شکمهای شما خواهد شد؛ اما اگر بگویم میگویند: علی حسادت ورزید، و اگر ساکت شوم گفته میشود علی از مرگ ترسید؛ هر دوی اینها از علی دور است دور.
آیا این حرفها دربارهی من گفته میشود؟! و حال آنکه با مرگ مأنوس هستم که تو گوئی الان مردهام، من کسی هستم که داخل دهان مرگ میشدم در شبهای تاریک، حمل میکردم دو شمشیر سنگین و دو نیزه طولانی را، و در هم شکنندهی پرچمها بودم در هنگام نالههای کینه (شدت خشم)، و بر طرف کنندهی غم و غصهها بودم از بهترین خلق (پیامبر صلی اللَّه علیه و آله)، و بالاتر از این به خدا سوگند! علی بن ابیطالب از
[ صفحه 158]
طفلی که مأنوس به پستان مادر میباشد بیشتر به مرگ انس دارد؛ گریه کنند بر شما عزاداران!
اگر آشکار میکردم چیزهائی که خداوند درباره شما فرموده است، مضطرب و لرزان میشدید همچون لرزش طناب در چاه بلند، و خارج میشدید از خانهها برای فرارکردن، و بدون هدف میرفتید (یعنی از شدت اضطراب عقل و تدبیر را از دست میدادید).
ولی آسان میشود بر من آنگاه که خداوند را ملاقات کنم با دستانی کوتاه و عاری از لذتهای شما، خالی از چیزهایی که برای خود آماده کردید.
دنیای شما در نزد من نیست، مگر مثل ابری که رفته رفته بالا رود و غلیظ و استوار شود، اما بعد قطعه قطعه گردد و آنگاه آسمان روشن شود و اثری از ابر نباشد (دنیا نیز ناگهان چون ابر به آسانی و سرعت از دست انسان گرفته میشود).
آرام باشید! به زودی آشکار خواهد شد برای شما غبار و تیرگی، و آثار تلخ اعمال خود را خواهید دید، و ثمر آنچه را کاشتهاید- سم قطعه قطعه کننده و زهر کشنده- درو خواهید نمود.
کافی است خداوند برای حاکم بودن، و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم برای حمایت کردن از ما و برای دشمنی کردن با شما، و قیامت برای توقف (و جواب پس دادن نسبت به اعمال).
و خداوند دور از رحمت خود نمیکند در قیامت غیر شما را،
[ صفحه 159]
و بدبخت و نابود نمیکند غیر از شما را، و سلام بر کسانی که تابع هدایت شدند».
این نامه به دست خلیفه رسید؛ با خواندن آن وحشت او را فراگرفت؛ مهاجر و انصار را از مضمون نامه مطلع کرد و از آنها کمک خواست.
کلمات خلیفه مفصل است، اما یک جمله از آن این است:
«به خدا قسم! استعفا کردم از حکومت، پس قبول نشد و عزل کردم خودم را ولی پذیرفته نشد، همه اینها برای ترس از خشم علی بود و برای فرار از جنگ با علی، مرا چه به علی ابن ابیطالب (من کجا و او کجا)، آیا کسی با او جنگ نمود که بر او مسلط شود؟!». [6] .
این دو اقدام حضرت امیر علیهالسلام چنانکه مطالعه نمودید، اثر عجیبی گذاشت، بوسیله سخنرانی مردم به حرکت افتادند و بوسیله نامه، ابوبکر به وحشت افتاد؛ اما چون مصلحت در صبر بود حضرت از این حرکتها استفادهای نکرد، جز تبیین حق خود در مورد فدک و خلافت و این نشانهای است برای کلام حضرت که میفرمود: «اگر پیمانم با رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم نبود، میدید چه کسی ضعیف و بییاور است».
اما در دورانی که حضرت به خلافت رسید، فدک را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام تحویل نداد و این مسأله باعث شده است که مردم از ائمه اطهار علیهمالسلام در رابطه با آن، سوال کنند.
[ صفحه 160]
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد: آنگاه که علی علیهالسلام به حکومت رسید، چرا فدک را پس نگرفت؟
حضرت فرمود: «به جهت اقتداء به حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم، وقتی که مکه فتح شد عقیل خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را در غیاب حضرت فروخته بود، به ایشان عرض کردند: ای پیامبر خدا! آیا خانه خود را مطالبه نمیکنی؟ حضرت فرمودند: آیا عقیل برای ما خانهای باقی گذاشته است؟ ما خاندانی هستیم که برنمیگردانیم چیزهائی که به ظلم از ما گرفته شده است. به همین جهت علی علیهالسلام وقتی به حکومت رسید، فدک را برنگرداند.» [7] .
امام رضا علیهالسلام در جواب این سوال فرمود:
«ما خاندانی هستیم که فقط خداوند از حقوقی که به ما ظلم شده است انتقام میگیرد. و ما ولی مؤمنان هستیم و برای آنها حکم میکنیم و حقوقشان را از ظالمان میگیریم. ولی حقوق خود را از کسانی که به ما ظلم کردهاند نمیگیریم». [8] .
در این دو روایت علت ترک فدک را، بیاعتنائی به مال میتوان یافت و این دلیل است بر اینکه هدف حضرت زهرا علیهاالسلام مالیت فدک نبود، بلکه مقصود مبارزه با ظالم و حکومت وقت بوده است. «مال را اعتنائی نداریم و نمیگیریم اما در مقابل ظالم ایستادگی میکنیم».
[ صفحه 161]
محمد بن اسحاق میگوید: از امام باقر علیهالسلام سوال کردم: امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتی به خلافت رسید، نسبت به سهم خویشان پیامبر از خمس، چه تصمیمی گرفت؟
حضرت فرمود: آن را مثل ابوبکر و عمر، جزء بیتالمال قرار داد.
عرض کردم: چرا؟! در حالی که شما میگوئید: سهم «ذیالقربی» برای خاندان پیامبر است.
فرمود: بخدا قسم خاندان پیامبر چیزی نمیگویند مگر مطابق نظر پیامبر.
عرض کردم: چه چیز مانع علی علیهالسلام بود.
فرمود: علی علیهالسلام دوست نمیداشت (در رابطه با چیز که سودش به خاندان خودش میرسید) مردم بگویند: علی مخالفت ابوبکر و عمر نمود. [9] .
در این خبر علت عدم رجوع به سهم ذیالقربی از خمس، جو حاکم بر زمان بود، اگر چه امیرالمؤمنین علیهالسلام در بعضی امور، از مخالفت ابوبکر و عمر ابائی نداشت، چنانکه میبینیم دستور به تساوی دریافتی مسلمانان از بیتالمال فرمود. [10] حتی تبعیضاتی که بود مانند حقوق همسران پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، همه را مساوی مسلمانان دیگر قرار
[ صفحه 162]
داد.
اما در این مورد (فدک)، چون حق بنیهاشم است به رویهی گذشته، آن را جزء بیتالمال قرار داد؛ چرا که نگویند: علی علیهالسلام چون به حکومت رسید، در امور مالی خاندان خود وسعت داد و بر خلاف ابوبکر و عمر سهم «ذیالقربی» و یا فدک و اموال دیگر را برگرداند و این وسیلهای شود تا بر علیه او جوسازی کنند و مردم سادهلوح نیز از او جدا شوند که خود در جای دیگر میفرماید:
«حاکمان قبل از من اعمالی مخالف رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم انجام دادهاند و در مخالفت کردن با حضرت تعمد داشتند، عهد او را نقض کردند و سنت او را تغییر دادند.
اگر من مردم را مجبور به ترک بدعتها کنم و همهی احکام و سنتهای زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را برگردانم، لشکریان از من جدا خواهند شد و با عدهای از شیعیان صلی اللَّه علیه و آله- که مقام مرا میدانند و امامت مرا از کتاب خدا و سنت رسول خدا پذیرا شدهاند- تنها خواهم ماند.
بدانید اگر مقام ابراهیم را به جایی که پیامبر گذاشته بود برگردانم و فدک را به ورثه فاطمه علیهاالسلام تحویل دهم... مرا تنها خواهند گذاشت...» [11] .
[ صفحه 163]
نویسنده: * سادات